سرفصل های مهم
واژگان
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
واژگان
بخش ۷
لیست کلمات
حسابدار
اسم. حسابدار شخصی است که وظیفهاش نگهداری از حسابهای مالی برای یک تجارت است.
حسابدار به ما کمک کرد تا هزینههایمان را پیگیری کنیم.
سرمایهدار
اسم. سرمایهدار به شخصی تجاری گفته میشود که برای تجارت و صنعت سرمایهگذاری میکند.
سرمایهدار در کارخانهای سرمایهگذاری کرد که گندم را به غلات تبدیل میکرد.
تحقیر
اسم. تحقیر احساس عدم احترام به چیزی است.
قاضی نسبت به جنایتکار شریر احساس تحقیر داشت.
محصول
اسم. محصول چیزی است که زمین آن را تولید میکند.
امسال محصول پیاز خوبی داشتم.
وقف کردن
فعل. وقف کردن خود به چیزی بهمعنای صرف وقت و تلاش زیاد برای آن است.
راهبه خود را وقف کمک به افراد نیازمند کرد.
جوی / گودال
اسم. ditch سوراخ باریکی است که کنار جاده یا دشت در زمین بریده میشود.
وقتی ماشین از جاده خارج شد، داخل جوی افتاد.
شرکت
اسم. enterprise یک شرکت یا تجارت است.
پدر من یک شرکت تبلیغاتی دارد.
تأمین مالی کردن
فعل. تأمین مالی شخصی یا چیزی بهمعنای تأمین پول برای او است.
دولت آزمایشهای دانشمند را با سلاحهای جدید تأمین کرد.
بیتفاوت
صفت. وقتی کسی نسبت به چیزی بیتفاوت باشد، به آن علاقه ندارد.
لیزا نسبت به مدرسه بیتفاوت است. او اهمیتی نمیدهد که نمرات نهاییاش چه هستند.
آبیاری کردن
فعل. آبیاری بهمعنای تأمین آب زمین است تا محصولات بتوانند رشد کنند.
در آبوهوای خشک، آبیاری مزارع محصولات مهم است.
به حداکثر رساندن
فعل. to maximize sth بهمعنای بزرگتر کردن چیزی از نظر مقدار، اندازه یا اهمیت است.
باید بهطور منظم ورزش کنید تا سبک زندگی سالم را به حداکثر برسانید.
پولی
صفت. وقتی چیزی پولی باشد، به پول مربوط میشود.
سیاست پولی قوی برای موفقیت کشور مهم است.
احتیاط
اسم. احتیاط عملی است که برای جلوگیری از اتفاق بد است.
برای احتیاط، باید قبل از بیرون رفتن در هوای سرد کت سنگین بپوشید.
مقدماتی
صفت. مقدماتی چیزی را توصیف میکند که قبل از یک واقعهی مهمتر اتفاق میافتد.
دوندهها باید در مسابقات مقدماتی بهخوبی عمل کنند تا به مسابقات نهایی راه پیدا کنند.
اشباع کردن
فعل. اشباع کردن چیزی بهمعنای خیساندن کامل آن با مایع است.
اسفنج با آب صابون اشباع شد و روی تمام کف زمین چکه کرد.
سادگی
اسم. سادگی هر چیزی این واقعیت است که انجام یا فهم آن آسان است.
به لطف سادگی جهتها توانستیم خانه را پیدا کنیم.
کاشتن
فعل. کاشت بذرها بهمعنای کاشتن آنها در زمین است.
او همیشه در بهار بذرهای باغش را میکارد.
بیل
اسم. بیل ابزاری است که برای حفر استفاده میشود.
باغبان از بیلش برای ایجاد حفرهای برای گیاه جدید استفاده کرد.
گوجه
اسم. گوجه میوهای قرمز و گرد است، اما معمولاً بهعنوان سبزیجات خورده میشود. اغلب در سالادها یا سس پاستا استفاده میشود.
من ساندویچ گوجه را دوست دارم.
آینده
صفت. وقتی چیزی upcoming باشد، به این معنی است که در آیندهای نزدیک اتفاق خواهد افتاد.
بچهها نگران امتحان آیندهشان بودند.
متن انگلیسی درس
Vocabulary
Unit 7
Word list
accountant
n. An accountant is a person whose job is to keep financial accounts for a business.
The accountant helped us keep track of our spending.
capitalist
n. A capitalist is a business person who invests in trade and industry for profit.
The capitalist invested in a factory that made wheat into cereal.
contempt
n. Contempt is the feeling of having no respect for something.
The judge had contempt for the wicked criminal.
crop
n. A crop is something produced by the land.
I had a good crop of onions this year.
dedicate
v. To dedicate oneself to something means to put a lot of time and effort into it.
The nun dedicated herself to helping people in need.
ditch
n. A ditch is a narrow hole cut into the ground by a road or a field.
When the car slid off of the road, it fell into the ditch.
enterprise
n. An enterprise is a company or business.
My father owns an advertising enterprise.
finance
v. To finance someone or something means to provide money for them.
The government financed the scientist’s experiments with new weapons.
indifferent
adj. When someone is indifferent toward something, they have a lack of interest in it.
Lisa is indifferent toward school. She doesn’t care what her final grades are.
irrigate
v. To irrigate means to supply water to land so that crops can grow.
In dry climates, it is important to irrigate fields of crops.
maximize
v. To maximize something is to make it as great as possible in amount, size, or importance.
You should exercise regularly to maximize a healthy lifestyle.
monetary
adj. When something is monetary, it relates to money.
A strong monetary policy is important for a country to be successful.
precaution
n. A precaution is an action that is meant to stop something bad from happening.
As a precaution, you should put on a heavy coat before going out in cold weather.
preliminary
adj. Preliminary describes something that happens before a more important event.
The runners must do well in the preliminary races to qualify for the final race.
saturate
v. To saturate something means to completely soak it with a liquid.
The sponge was saturated with soapy water and dripped all over the floor.
simplicity
n. The simplicity of something is the fact that it is easy to do or understand.
We were able to find the house thanks to the simplicity of the directions.
sow
v. To sow seeds means to plant them in the ground.
He always sows his garden seeds in the springtime.
spade
n. A spade is a tool used for digging.
The gardener used her spade to make a hole for the new plant.
tomato
n. A tomato is a round red fruit, but usually eaten as a vegetable. It’s often used in salads or pasta sauces.
I like tomato sandwiches.
upcoming
adj. When something is upcoming, that means it will happen in the near future.
The kids were worried about their upcoming exam.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.