سرفصل های مهم
ماشین بافندگی
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
ماشین بافندگی
آقای جوزف فرانکلین ماشینی اختراع کرد که میتوانست پارچه ببافد. بافت آن سریعتر و مرتبتر از هر کسی بود که میتوانست با دست ببافد. او تصمیم گرفت آن را به دو شهر در شبهجزیره برساند: نترتون و ویلتون.
در این شهرها، تعداد زیادی از مردم در صنعت بافندگی کار میکردند. جوزف احساس کرد که میتواند دستگاهش را در آنجا بفروشد.
جوزف ابتدا دستگاهش را نزد شهردار نترتون برد. جوزف به او گفت:. «به پولی که از این دستگاه به دست میآورید فکر کنید!»
اما شهردار مردی مردمگرا بود. او دربارهی وابستگی مردم به بافتن برای امرار معاششان میدانست. اگر او دستگاه را میخرید، مردم شغلشان را از دست میدادند. بنابراین او از خرید آن امتناع کرد.
جوزف گفت: «ما دیگر در دوران قرون وسطایی نیستیم! بهزودی ماشینآلات همهچیز را خواهند ساخت. پارچهی ساختهشده با دست بهزودی منسوخ میشود. اگر روشهای قدیمیتان را تغییر ندهید، درآمد شهرتان کاهش خواهد یافت!»
اما شهردار گفت: «من کاپیتالیسم را دوست ندارم. ایدههای افراطگراییات را به شهر من تحمیل نکن. از اینجا برو!»
بنابراین جوزف دستگاهش را نزد شهردار ویلتون برد. این شهردار فکر کرد که دستگاه جوزف بسیار خارقالعاده است و مدتها به اجزای مختلف ساختهشده از برنج نگاه میکرد.
شهردار نمیتوانست این واقعیت را که ماشین دارای اشکالاتی است که میتواند بر شغل مردم تأثیر بگذارد را رد کند. اما او فهمید که این ماشین میتواند پول و اعتبار بیاورد. بنابراین به جوزف دستور داد تا بیست عدد از آنها را بسازد.
در عرض یک سال، ویلتون شهری ثروتمند بود، که بهخاطر پارچهی فوقالعادهاش مشهور بود. مردم دیگر نمیبافتند، اما در عوض، در کارهای مدیریتی در کارخانههای پارچه کار میکردند. دیگر هیچکس پارچه را از نترتون نخرید. مردم نترتون فقیر و گرسنه شدند.
سرانجام ، شهردار نترتون با جوزف تماس گرفت و گفت: «حالا من فهمیدم که دستگاه تو فقط یک ایدهی دیوانه نیست. برای موفقیت در تجارت، باید به تغییر تمایل داشته باشیم.» سپس بیست دستگاه بافندگی سفارش داد.
پس از آن، هم نترتون و هم ویلتون به شهرهای ثروتمندی تبدیل شدند که به پارچههای شگفتانگیز در سرتاسر سرزمین مشهور بودند.
متن انگلیسی درس
The Weaving Machine
Mr. Joseph Franklin invented a machine that could weave cloth. It wove faster and straighter than anyone could weave by hand. He decided to take it to two cities on a peninsula: Netherton and Wilton.
In these cities, a large proportion of the people worked in the weaving industry. Joseph felt sure he could sell his machine there.
Joseph first took his machine to the mayor of Netherton. “Think of the money you will earn from this machine!” Joseph said to him.
But the mayor was a people-oriented man. He knew about the people’s dependence on weaving for their livelihood. If he bought the machine, the people would lose their jobs. So he refused to buy it.
Joseph said, “We are no longer in the medieval age! Soon everything will be made by machines. Cloth made by hand will soon be obsolete. If you don’t change your archaic ways, your town’s income will diminish!”
But the mayor said, “I don’t like capitalism. Don’t impose your radical ideas on my town. Go away!”
So Joseph took his machine to the mayor at Wilton. This mayor thought Joseph’s machine was spectacular and spent a long time looking at its different components made of brass.
The mayor couldn’t refute the fact that the machine had drawbacks that would affect the people’s jobs. But he realized the machine could bring money and prestige. So he ordered Joseph to build twenty of them.
Within a year, Wilton was a wealthy city, famous for its wonderful cloth. People no longer wove but worked in managerial jobs at cloth factories instead. Nobody bought the cloth from Netherton anymore. The people of Netherton became poor and hungry.
Finally, the mayor of Netherton called Joseph and said, “Now I realize that your machine is not just a crazy idea. To succeed in business, we must be willing to change.” He then ordered twenty weaving machines.
After that, both Netherton and Wilton became rich cities, famous throughout the land for their wonderful cloth.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.