سرفصل های مهم
روز بد پیشخدمت
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
روز بد پیشخدمت
مدیر پروژههای مدنی فردی پرمشغله بود. هر روزِ هفته کار میکرد و هر شب در خانهاش مهمانیهای مسحورکننده داشت.
با این حال، پرمشغلهتر از او پیشخدمت او بود. پیشخدمتش تمام روز را در ترتیب دادن مهمانیهای سرپرست کار میکرد و سپس اواخر شب به تمیزکاری آنها میپرداخت. از این رو، در حالی که مدیر آرام میخوابید و در تختخوابش خروپف میکرد، پیشخدمت هنوز بیدار بود.
متأسفانه، اگرچه پیشخدمت همیشه بیش از حد کار میکرد، ذات اصلی حرفهاش ایجاب میکرد که هرگز صریح نباشد. بنابراین، کارفرمای او هرگز نمیدانست پیشخدمت چندین روز نخوابیدهاست. هر روزی ممکن بود پیشخدمت اشتباهی کند.
روزی، مدیر گفت: «این مهمانی خاص مهمه. افراد از وزارت میآن. همهچیز باید عالی باشه.»
ساقی یکباره شروع به آمادهسازی کرد. ابتدا به اتاق زیرشیروانی رفت تا صندلی و میزهای بیشتری بیاورد. اما وقتی پایین میرفت، فهمید که باید غذا درست کند. شامی لذیذ برای چنین مهمانیای لازم بود.
آب را در کتری جوش کرد و مقداری گوشت گاو را خرد کرد. درست زمانی که مشغول شروع سوپ بود، به یاد آورد که باید ایوان را جارو کند. همان طور که داشت آن را جارو میکرد، متوجه شد که باید سونا را تمیز کند.
در این زمان، اولین مهمانان رسیده بودند. ایوان هنوز کثیف بود. صندلی کافی برای نشستن مهمانان نبود و سوپ بیمزه بود. بعضی از میهمانان ناراضی بودند. شروع به سروصدا کردند و مهمانی پر از غوغا و شکایت بود.
مهمانی مدیر فاجعه بود. او تعجب کرد که چرا پیشخدمتش اینهمه اشتباه کردهاست. سرانجام، پیشخدمت اعتراف کرد که خسته شدهاست.
دل رئیس پیشخدمت برایش سوخت. نمیدانست پیشخدمت خیلی خستهاست. گفت: «باید زودتر به من میگفتی، اونوقت میتونستیم از تمام این مصیبت جلوگیری کنیم.»
متن انگلیسی درس
The Butler’s Bad Day
The Superintendent of Civic Projects was a busy man. He worked every day of the week and had glamorous parties at his house every night.
However, if there was someone busier than him, it was his butler. He worked all day organizing the superintendent’s parties and then cleaned up after them late at night. Hence, while the superintendent slept soundly, snoring loudly in his bed, the butler was still awake.
Sadly, although the butler was always overworked, his profession’s intrinsic nature demanded he never be outspoken. Therefore, his employer never knew the butler hadn’t slept for several days. On any day, the butler might make a mistake.
One day, the superintendent said, “This particular party is important. People from the ministry are coming. Everything must be perfect.”
The butler began preparing at once. First, he went to the attic to get more chairs and tables. But on his descent, he realized he needed to make the food. A gourmet dinner was necessary for such a party.
He boiled water in a kettle for soup and chopped some beef into chunks. Just as he was starting the soup, he remembered that he had to sweep the veranda. As he was sweeping it, he realized that he had to clean the sauna.
By this time, the first guests had arrived. The veranda was still dirty. There were not enough chairs for the guests to sit on, and the soup was tasteless. Some guests were dissatisfied. They started to make a fuss, and the party was filled with a din of complaints.
The superintendent’s party was a disaster. He wondered why his butler had made so many mistakes. At last, the butler admitted to being exhausted.
His boss felt pity for the butler. He had no idea the butler was so tired. He said, “You should have told me earlier, and then we could have avoided this whole ordeal.”
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.