سرفصل های مهم
شکارچیان فسیل
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»
فایل صوتی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
شکارچیان فسیل
تیم و دین شکارچیان بزرگ فسیل بودند. آنها در یافتن استخوانهای دایناسور بهترین بودند. اگرچه تیم و دین کاملاً شبیه یکدیگر بودند، اما آشکارا دشمن بودند.
این دو مرد دائماً با هم اختلاف داشتند. آنها نمیتوانستند با هم بهطور مسالمتآمیز زندگی کنند، زیرا غرورشان بسیار زیاد بود. تیم فکر میکرد بهترین شکارچی فسیل است، در حالی که دین مطمئن بود که خیلی بهتر از تیم است.
روزی، تیم در جستوجوی فسیلهای حاشیهی شهر بود که استخوان عظیمی را کشف کرد. هرگز چنین چیزی ندیده بود! بیلش را برداشت و با احتیاط خاک اطراف آن را بیرون آورد. هنگام حفر، استخوانهای دندانهای بیشتری کشف کرد. فهمید که یک اسکلت کامل دایناسور پیدا کردهاست!
تیم نمیتوانست برنامهای را برای برداشتن اسکلت عظیمالجثه بهتنهایی تصور کند. چنین تلاشی بسیار دشوار بود. به کمک احتیاج داشت. سعی کرد به افرادی فکر کند که توانایی کمک به او را دارند، بدون اینکه اسکلت را بشکند. تنها شخصی که تیم به فکرش میرسید دین، دشمن او، بود.
تیم برای یافتن دین به داخل شهر دوید. تیم او را پیدا کرد و گفت: «دین، من بقایای اسکلتی یک حیوان بزرگ خشکیزی رو پیدا کردم. اما خودم نمیتونم اسکلت رو بیرون بیارم. میشه لطفاً کمکم کنی؟»
دین فکر میکرد ادعای تیم ممکن است تردیدآمیز باشد. او پاسخ داد: «اگر تصمیمت دربارهی اسکلت جدیه، کمک میکنم.»
تیم با هیجان منطقهی اسکلت را به دین نشان داد. آنها با هم کار کردند تا هر استخوان را با دقت بیرون بیاورند. و برای نگه داشتن استخوانها، آنها را با نوارهای الاستیک بستند.
وقتی کارشان تمام شد، به اسکلت کاملی دست یافتند. با استفاده از گچ قالب جمجمهی دایناسور را ساختند. حروف اول اسمهایشان را در آن حک کردند و آن را به متصدی موزه محلی دادند.
تیم و دین دریافتند که میتوانند بسیار خوب با هم کار کنند. تصمیم گرفتند که به درگیریشان پایان دهند و دوست شوند. مردها با تلفیق استعدادهایشان حتی از قبل هم عالیتر شدند.
متن انگلیسی درس
The Fossil Hunters
Tim and Dean were great fossil hunters. They were the very best at finding dinosaur bones. Although Tim and Dean were quite similar, they were outright enemies.
The two men got into vicious arguments all the time. They couldn’t coexist peacefully because their egos were too large. Tim thought he was the best fossil hunter, while Dean was sure that he was much better than Tim.
One day, Tim was searching for fossils on the periphery of the city when he discovered a huge bone. He had never seen anything like it! He took his shovel and carefully excavated the dirt around it. As he dug, he uncovered more jagged bones. He realized that he had found an entire dinosaur skeleton!
Tim couldn’t conceive a plan to remove the huge skeleton all by himself. Such an endeavor would be too arduous. He needed help. He tried to think of people who would be capable of helping him remove the skeleton without breaking it. The only person Tim could think of was Dean, his enemy.
Tim ran into the city to find Dean. Tim found him and said, “Dean, I’ve found the skeletal remains of a huge terrestrial animal. But I can’t get the skeleton out by myself. Will you please help me?”
Dean thought that Tim’s claim might be dubious. He replied, “If you’re serious about the skeleton, I’ll help.”
Tim excitedly showed Dean the skeleton’s locale. They worked together to carefully remove each bone. And to keep the bones together, they tied them with elastic strips.
When they were finished, they had attained a perfect skeleton. They used plaster to make a mold of the dinosaur’s skull. They engraved their initials into it and gave it to the curator of a local museum.
Tim and Dean found out that they could work very well together. They decided to end their feud and become friends. By combining their talents, the men became even greater than they were before.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.